-بفرمایید، هنوز شروع نکرده بودیم.
دوقدم برداشتم که بامکثی می گوید:
-فامیلیتون؟!

برگشتم، یه حس مزخرفی داشتم، خونسردیم رو جلوی نگاه‌های ریز بینش از دست داده بودم.

به زور به خودم مسلط شدم:
-سینایی هستم.

پریدن ابروهاش به بالا رو دیدم ولی سریع خودش روجمع کرد:
-پس دانشجوی ناشناسی که همه روشوکه کرده شما هستین؟!

این دفعه من تعجب کردم:
-مــن؟
#کپی‌ممنوع⛔️

مشاهده مطلب در کانال


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه ديجي کالا مارکت معزالسلطان نگاره سبز پارس صنعت sajjad hoseinkhani خانه دل سپتيک تانک شرکت ناب زيست s&r امتداد زندگی مديراجرايي آقا تبريز 09031331717